چقدر این که تو می آیی
وسر به سر روزهایم می گذاری را
حفظ کرده ام
توی این دفترچه ی ممنوعه
لای صفحه ای که نام هایت را
موریانه ها جویده اند
هنوز توی خواب راه می روم
ونوزادی را شیر می دهم
انگار پسر است
ومی خواهد پلنگ شود وسینه کش کوه ها را بالا برود
هنوز خواب هایم را پشت ورو پوشیده ام
ودستپاچه ی شبی هستم که آرام آرام دستت به گردنم
دستت به سیب هایی که نرسیدند تا رسیدنت
بگذار فریاد های پدر را این جا بیاورم که گریه هم هست
وسیزده کبوتر را توی شناسنامه ای که چند خط بیشتر ندارد
تا چند خطای سر به زیر
تو را می گذارم اینجا روی رف
جایی که مادر بزرگ بوسه هایش را
من بزرگ نشدم
تنها تقویم ها ورق خوردند و
چله هایی از زمستان
مرا رسانده اند به چهل کبوتر نا راه بلد
باید برای بیداریم فکری بکنم
تو را بچسپانم روی تمام تابلوهای بین راه
باید برای راه های صعب العبورت هم راه بشوم
پدر نوشته مرا از وراثت چهار دیوار پاک می کند
حتی از نقاشی های کوچک خودم
من از سنگ هایی به خودم می آیم
که لای پرهای کوچک سارهاست
سال ها ست
تقویم ها دست به دست می شوند
تا خاک درست شکل اندام من بشود
وقتی به خواب می روم
وقتی سرم به جای بادهای پیا پی
سنگ می خورد !
111621 بازدید
117 بازدید امروز
7 بازدید دیروز
266 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian