تازه تر کن داغ ما را طاقت دوری نمانده
شکوه سر کن در تن ما، تاب مهجوری نمانده
سرگشاید شور و شیون از جگرها (ای دریغ)
دل به زخمی شعله ور شد، جان به عشقی مبتلا
بر نتابد سینه ما داغ چندین ماجرا
تازه شد به هوای تو دل تنگ ما
تازه تر کن داغ ما را، شعله زد جانم (خدا)
با تو هرگز برنگردد عهد و پیمانم
من زنده ام ای وطن در پناه تو
سر چه باشد بر تن، جان چه باشد بر کف
تا سپارم در راه تو
ماند در دلم داغی از فریاد تو
شد وقت دلتنگی ها با یاد تو
شاعر : عبدالجبار کاکایی واین
نام جاویدِ وطن صبح امیدِ وطن جلوه کن در آسمان همچو مهر جاودان وطن ای هستی من شور و سرمستی من جلوه کن در آسمان همچو مهر جاودان بشنو سوز سخنم که همآواز تو منم همهٔ جان و تنم وطنم وطنم وطنم وطنم بشنو سوز سخنم که نواگر این چمنم همهٔ جان و تنم وطنم وطنم وطنم وطنم همه با یک نام و نشان به تفاوت هر رنگ و زبان همه با یک نام و نشان به تفاوت هر رنگ و زبان همه شاد و خوش و نغمهزنان ز صلابت ایران جوان ز صلابت ایران جوان ز صلابت ایران جوان |
چشمم به جمال تو مـنور شـده باشـد ریزم ز مژه اشک دمادم که بشویم گر غیر جمال تو مصور شده باشد با هیــچ بـرابـر نکند آنکه سر من در پای تو با خاک برابر شده باشد زین بیش مکن سرکشی ای ماه بیندیش زان لحظه که آهم به فلک بر شده باشد شد قامت من حلقه در آن فکر که دستم در حلقه آن زلف معنبر شـده باشـد هـرگـز به وفــا با دگـری عهد نبنـدم گر خود ز جفا عهد تو دیگر شده باشد تقدیم به همه اهل دل |
111522 بازدید
18 بازدید امروز
7 بازدید دیروز
167 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian