×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

درد دل عاشقا

استفاده . کپی ا ز مطالب برای عاشقا مجانیه

× دلنوشت هایی دوستان . شعر .موسیقی .
×

آدرس وبلاگ من

afsharlove.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/afshar39

?????? ???? ?????? ???? ???? ?????? ??? ??? ????? ??????

از اقا مهدی

280
2 دی 1389 ساعت 11:09
Click to view full size image

دریك شب دلتنگ
دریك شب دلتنگ زمستانی هجوم خیال تو مرا از خواب گرم رختخواب بیرون می كند ،
و آنگاه تصور با تو بودن هر آن ذهن كوچك مرا خارش می دهد كه می شود ؟ اصلاً ممكن است ؟
آنگاه درخیال باطل خود با تو بودن را به سال های آینده می برم ،
و در تصور آینه ای خود یك عشق خیالی را ترسیم می كنم ،
كه زیبایی آن را حتی در رومانتیك ترین درام های تاریخ ادبیات هم نمی توان سراغ كرفت.
آری تصور با تو بودن آنقدر برایم دور از ذهن و واقعیت می نماید كه
حتی درخیال باطل خود و حتی در رویا هم به آن نیشخند می زنم و آنقدر تلخ �.
هرشب با تو بودن و برای تو بودن را با خود تمرین می كنم ،
كه شاید روزی به این تصور واهی و خیال باطل خود برسم.
هر روز هر ساعت هر شب هجوم خیال تو پنجه بر افكار من می برد ،
و تمام وجود مرا مشغول می كند تو كه حتی در وجودت و بودنت در واقعیت هم به یقین نرسیدم .
هرچشم گشودن ، بیداری از نیم چرت ظهر ، پریدن از دیدن كابوس رفتن تو در نیمه شب ،
بلافاصله همه توهمات و خیالات مرابه تو كه اینچنین اندیشه مرا تصرف كرده ای مشغول می كند.
تو كه نقاشی نقاش چیره دست ذهن من هستی ،تو كه شاهكار خیالی و افسانه ای فكر های من هستی !
آنگاه كه درسردابه خیال خود گرمای وجود و حضور تو را حس می كنم ،
از تمام پایان ها و سیاهی ها روشنی و آغازدیگری در ذهنم پدیدار می شود ،
و دوباره با تو بودن را برای روزی با تو بودن تمرین می كنم.
اما هزار افسوس كه هیچگاه این نمایشنامه خیالی به صحنه واقعی نمی رسد ،
و شاید تا بی نهایت در صفحه تمرین بماند و بابی باشد برای آغاز نكردن هیچ نمایشنامه ای دیگر.
و شاید تمام نقش های آن بدون حضور واقعی محو شوند و شاید �
و هزار شاید دیگر كه هریك از شایدها ،
به تلخی بیان این عذاب ناتمام تصورات ذهن خیالی من برای رسیدن تو باشد.
هرباركه تمرین با تو بودن اندكی جدی می شود ،
با یك باردیدن وحتی تصور تو همه خیالات و نقشه ها را ازذهن من محومی كند .
هر روز در تصور باطل خودسال ها به انتظار آمدنت می نشینم كه
شایدبیایی و همه این انتظارها ، تصورها و خیال های  باطل مرابه یك بار نگاه تفسیركنی .
اماهیچ وقت نمی آیی تاجواب تمام درانتظارماندن های مرابدهی ،
و شاید تعمداً مرا در این دایره تنگ انتظارباقی گذاشته ای كه
هرروزذهن واندیشه ام بیشتردربند تو باشد.
واینك من باتمام وجوداسیرحضور غایب توهستم .
اندیشه ام ، ذهنم ، تصوراتم و تمام اجزای بدنم در بند تو ست ،
و تو نمی آیی تا این همه در بند بودن مرا به یك جمله تمام كنی ! آری !
و شاید نخواهی آمد تا این درام دریك فضایی سرد و بی روح بدون حضور قهرمان ،
همچون فیلم های تماشاگرآزار تمام شود و سبكی باشد برای شروع دیگری از داستان عشق .
نیامدن ، و یا اصلاً نبودن ، و یا بودن و نخواستن ، خواستن و آزردن ، و هزاران یای دیگر !
با همه ای اوصاف آزار ذهن و فكر و روح عاشق  ،
همچنان داستان را در یك برزخ ناتمام باقی گذاشته كه ،
حتی تماشاگران آن هم دیگر حوصله دنبال كردن داستان را
پنجشنبه 2 دی 1389 - 8:35:39 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

آخرین مطالب


ارش


فریاد


به ما چه!


نصرت رحمانی


حسین پناهی


اینجا


ما و منی


سهراب سپهری


بهرام سالکی


اخمد شاملو


نمایش سایر مطالب قبلی
آمار وبلاگ

112327 بازدید

78 بازدید امروز

125 بازدید دیروز

535 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements